آیا کشتار وسیع سونامی غیرقابل اجتناب بود؟ چرا سیستم خبر رسانی نبود؟


سرویس خبری جهانی برای فتح. 3 ژانویه 2005

در اعماق خلیج بنگال تخته سنگ غول آسا و عظیم الجثه ای که بخشی از قشر کره زمین را تشکیل می دهد، قرار دارد. در فرآیند فعل و انفعالات طبیعی کره زمین، در طول سالیان دراز، این تخته سنگ تدریجا در حال لغزیدن به زیر تخته سنگ عظیم دیگری که کشور اندونزی و قاره اور- آسیا بر آن قرار دارد، می باشد. معمولا فرآیندهائی که طی آن کره زمین دچار تغییرات و جابجائی می شود از دید ما پنهان است. چرا که این حرکات بسیار بطئی هستند. مثلا این تخته سنگ سالانه حدود 10 سانتی متر به زیر دیگری می لغزد. این تخته سنگ که 1200 کیلومتر طول دارد، هنگام لغزیدن به زیر دیگری، به دلایلی در نقطه ای گیر کرد. بهمین سبب فشار و نیروی بسیار عظیمی، انباشت شد. در 26 دسامبر این تخته سنگ به یکباره از مکان گیر کرده (سد شده) خویش در غرب ساحل اندونزی بنام سوماترا رها شد و بزرگترین انرژی که تا بحال بشریت مشاهده کرده، تولید کرد. این انفجار آن چنان عظیم بود که حتا کره زمین را مقداری از مدار خود خارج کرد. در سراسر خط گسل، کف اقیانوس بناگهان به طرف کنار و به ارتفاع چندین متر به بالا پرتاب شد. این حرکت، امواج غول آسای سونامی را تولید کرد. امواج وحشی به موازات نزدیک شدن به ساحل، بلندتر و بلندتر شدند.

از دست رفتن تعداد زیادی انسان در لحظات اولیه، این سانحه دلخراش را به یکی از غم انگیزترین سوانح در تاریخ معاصر بدل کرد. هنوز آمار دقیقی از تعداد تلفات در دست نیست. شاید وقوع زلزله و بخصوص امواج عظیم سونامی غیر قابل پیش بینی و غیرقابل پیش گیری بود. اما تاثیرات ویرانگر آن بوسیله قدرت ویرانگر سرمایه داری و سازمان اجتماعی سرمایه داری، چندین و چند برابر شد.

این واقعه سوالات اساسی زیادی را در اذهان طرح کرده است. چه شرایطی باعث شد که تعداد بیشماری از مردم جان خود را از دست بدهند و میلیونها نفر دیگر در شرایط ناپایدار قرار گیرند؟ مردم به طرق خویش و گوناگون در تعمق و تفکرند که این واقعه چرا رخ داد؟ معنای عملی و روحی وقوع این حوادث کدامند؟ در چنین مواقعی، اربابان جهان و دولتها، ایدئولوژی و حتا مشروعیت (استحقاق حکومت کردن) خود را زیر حمله می بینند. آنان خود را ارباب تکنولوژی می دانند، اما وقتی پای توضیح این واقعه (به خصوص به مردم عادی) به میان می آید، علل واقعی را در ابهام نگاه می دارند و مانع ظهور یک درک همه جانبه روشن می شوند. چرا که اگر توده های مردم درک علمی روشنی در مورد علل طبیعی و اجتماعی بروز این واقعه پیدا کنند، آنگاه این حاکمین را مسئول دانسته و نخواهند بخشید.

در هفته ها و ماه های آینده، جوانب مختلف این فاجعه روشن تر خواهد شد و کسانی که در فکر توده ها بوده و به سرنوشت آنان علاقمندند باید آنرا از زوایای مختلف مورد چالش و بررسی قرار دهند. نه تنها باید این مسئله را از زاویه بلائی که بسر مردم آمده بررسی کرد بلکه باید از زاویه علوم فیزیکی نیز کنکاش کرد. در این مقاله، ما می خواهیم روی مبرمترین و فوری ترین جنبه ها تکیه کنیم: چرا تعداد بیشماری از مردم بدون هیچ هشدار و اخطاری در امواج دریا غرق شدند؟

سرمقاله روزنامه نیویورک تایمز مورخ 29 دسامبر 2004 نوشت: « اگر همان شبکه اخطار بین المللی که آمریکا برای حفاظت از حوزه آبهای اقیانوس آرام برقرار کرده در اقیانوس هند نیز موجود بود، شمار مرگ و میر مناطق سونامی زده می توانست به نصف برسد.» آژانس مربوط به سازمان ملل اعلام کرد که اقدام به ایجاد این سیستم اخطار در اقیانوس هند خواهد کرد. اما چرا پس از نیم قرن و کشته شدن تعداد زیادی از مردم؟ مسئله این نیست که اینها جاهل بودند و نمی دانستند. منافع اقتصادی و سیاسی در این اغماض و چشم پوشی دخیل بود.

البته جواب "آسانی" برای این سوال موجود است. مقاماتی که سرنوشت ما را در دست دارند و برخی دانشمندان سالهاست که این جواب را تکرار می کنند. آنها می گویند احتمال وقوع سونامی در اقیانوس هند بسیار کم است. ولی امروزه برای همه مشخص شده که چقدر این جواب "آسان" مهلک و یکجانبه است. این درست است که 90 درصد سونامی ها در اقیانوس آرام رخ می دهد. و دلیلش این است که در عمق اقیانوس آرام فعل و انفعالات زیرزمینی بسیار حادی در جریان است بطوریکه زمین شناسان این منطفه را "حلقه آتش" می نامند. اما برخی از متخصصین ودانشمندان می گویند بدترین انفجار در تاریخ زمین شناسی در 71 هزار سال قبل در سوماترا، یعنی در 150 کیلومتری مرکز زلزله 26 دسامبر، بوقوع پیوست. 71 هزار سال با توجه به طول عمر تشکیل کره زمین چندان زیاد نیست. پر قدرترین انفجاری که در تاریخ بشر ثبت شده به سال 1883 برمیگردد که تاریخ دوری نیست. در این انفجار جزیره کراکاتا در نزدیکی سوماترا مورد حمله امواج غول آسای سونامی (حتا مرتفع تر از آنچه امروز رخ داد) قرار گرفت. در همین منطقه، به سال های 1797، 1883 و 1861 لرزش و زلزله رخ داد. در سال 2000 زلزله ای با قدرت 7 ریشتر سنگاپور و با قدرت 4ر7 ریشتر جزایر شمال غربی سوماترا را به لرزه در آورد. الان که به عقب نگاه می کنیم، می بینیم که اینها پیش در آمد زلزله اخیر بودند. مطالعه اسناد زمین شناسی استعمارگران هلندی که در این منطقه حاکم بودند و یافتن رد پای زلزله های قدیمی در صخره های دریائی مرجانی این منطقه، دانشمندان را نگران وضع کرده بود و مدتها پیش تنی چند از آنان این نگرانی خود را اعلام کرده بودند.
در سال 1990 گروه هماهنگی سازمان ملل متحد پیشنهاد توسعه سیستم اعلان خطر اقیانوس آرام به اقیانوس هند و سراسر جهان برای مقابله با سونامی را ارائه داد. اما این پیشنهاد به ورطه فراموشی سپرده شد. پیشنهاد دیگری در سال 1997 از طرف نشست بین المللی متخصصین در پرو پشت گوش انداخته شد و نتیجه ای نداشت. در جلسه ای که اکتبر سال 2003 در نیوزلند برگزار شد، این پیشنهاد دوباره رد شد. البته نه بر اساس علمی بلکه بخاطر آنکه این از اختیارات جغرافیائی گروه متخصصین خارج بود. در سال 2004 یکی از برجسته ترین محققین زلزله شناسی استرالیائی، آقای فیل کومینز، مقاله ای را به متخصصین زمین شناسی در ژاپن و هاوائی ارائه داد. عنوان مقاله تحریک آمیز بود: "سونامی در اقیانوس هند: چرا باید نگران باشیم؟". این نوشته امروز وسیعا نقل و تکرار می شود اما یکسال پیش گوش شنوائی نداشت.

یکی از متخصصین ژئوفیزیک در انستیتوی تکنولوژی کالیفرنیا آنقدر نسبت به این موضوع نگران بود که با هزینه شخصی اش 5 هزار بروشور در مورد خطر وقوع سونامی در اقیانوس هند و چگونگی مقابله با آن در منطقه توزیع کرد. یکماه قبل از وقوع سونامی، او برنامه سفر به اندونزی داشت که بدلیل نبود بودجه لغو شد.

زمین شناس و زلزله شناس ارشد استرالیائی (فیل کومینز) یک هفته بعد از وقوع فاجعه عنوان کرد که: "در جمع دانشمندان خارج از استرالیا و اندونزی، علاقه چندانی نسبت به احتمال وقوع سونامی در اقیانوس هند موجود نبود." سوال اینجاست که چرا؟ یکی از دلایل آن این است که تجربه وقوع سونامی در اقیانوس هند کمتر از اقیانوس آرام است. اما دلیل عمده چیز دیگریست و بطرز مخوفی ساده است. و آن اینکه: برقراری سیستم اعلان خطر و دیده بانی و همچنین انجام تحقیقات در این زمینه مستلزم صرف هزینه می باشد و چنین نقشه ای حمایت کننده مالی نداشت. آمریکا سیستم اعلان خطر و آژیر دهنده اقیانوس آرام را با کمک و همیاری ژاپن و استرالیا بوجود آورده است و بدون کمک آمریکا طرح بسط و گسترش سیستم اعلان خطر به نقاط دیگر منجمله اقیانوس هند ممکن نشد.

یکی از مسائلی که باید بررسی شود این است که این کوتاهی آمریکا در استقرار سیستم اخطار در اقیانوس هند تا چه حد بود ؛ آیا بطور غیر مستقیم این طرح را خفه کرد یا اینکه فعالانه مانع تحقق آن شد. موج یاب های شناور متصل به ساتلیت، که در اقیانوس ها مستقرند، اهمیت نظامی بسیار زیاد دارد. بهمین دلیل بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا این سیستم اعلان خطر را در اقیانوس آرام نصب کرد زیرا این کار به تثبیت هژمونی دریائی اش خدمت می کرد. امروزه، اکثریت تحقیقات اقیانوسی، به نوعی در ارتباط با نیروی دریائی آمریکا می باشند. تمامی تحقیقات مربوط به زمین و پوسته آن، نه تنها در خدمت اهداف نظامی اند، بلکه در خدمت تجارت استراتژیک کشف و استخراج نفت می باشند. در واقع این تحقیقات، برای تجارت نفت که رقابت بیرحمانه ای بر سر آن جریان دارد، اهمیت مرکزی دارند.
سازمان پیمان منع آزمایشات هسته ای بین المللی که مرکزش در وین قرار دارد، بدلیل آنکه حتا کوچکترین تکانها و انفجارات را در سراسر جهان زیر نظر دارد، به مجرد وقوع زلزله سوماترا از آن آگاه شد. اما این سازمان فاقد برنامه اضطراری است و در لحظه وقوع زلزله، کسی بر سر پستش نبود. حتا بعد از وقوع زلزله این سازمان هنوز تصمیم نگرفته است که اطلاعات وسیعی را که بر سر این زلزله ثبت کرده علنی کند تا دانشمندان از آن استفاده کنند. خیلی از کشورها چنین اطلاعاتی را در زمینه فعالیتهای هسته ای خود و دیگران، اطلاعات بسیار محرمانه تلقی می کنند و نمی گذارند که این اطلاعات بطور اتوماتیک علنی شود. به این دلیل است که آمریکا تا کنون حاضر به پیوستن به سازمان وین نشده است. آمریکا در همان حال که در این زمینه خودداری کرده و اسرارش را حفظ می کند اما از اسرار سلاح های هسته ای دیگران مطلع است. بهمین منوال هند که چندی پیش آزمایش سلاح هسته ای خود را انجام داد عضو تشکیلات وین نمی باشد. همانطور که خواهیم دید، جنبه نظامی مخفی نگاه داشتن چنین اطلاعاتی یک نقش کلیدی در تبدیل یک فاجعه غیر قابل اجتناب به یک تراژدی ویرانگر، بازی کرد. بعلاوه، مطالعه این یافته ها و اطلاعات ثبت شده دارای اهمیت مرگ و زندگی بوده و بی نهایت ضروری و فوری است. زیرا وقتی در نقاطی از زمین زلزله رخ می دهد، باعث افزایش فشار یا کاهش فشار بر گسل های دیگر کره زمین می شود.

فقدان سیستم دیده بانی و آژیر سونامی در اقیانوس هند را باید به مثابه ارتکاب جنایت علیه مردم تلقی کرد. یک جنایت دیگر زمانی بود که دانشمندان حوزه اقیانوس آرام فاجعه در شرف وقوع را پیش بینی کردند ولی کسانی که در قدرت می باشند هیچ حرکتی برای حفاظت از زندگی انسانها نکردند.

متخصصین در ژاپن، هاوائی و سواحل غربی آمریکا در همان لحظات اولیه از وقوع این زلزله با خبر شدند. آنان در عرض 15 دقیقه شروع به فرستادن پیام های اعلام خطر به خارج و اقصی نقاط جهان کردند. اما بواسطه آنکه لزوما هر زلزله ای موجد سونامی نمی باشد، در ابتدا قادر به پیش بینی امواج غول پیکر آن نبودند و حتی یک موج یاب نیز در اقیانوس هند موجود نبود که با توسل به آن بتوانند پیش بینی موج های غول آسا را بکنند. از طرف دیگر، تفسیر داده های ابزار زلزله سنج، کار پیچید ه ای است. بهمین دلیل در ساعات اولیه آنان پیش بینی غلطی در مورد قدرت این زلزله کردند. طبق محاسبه اولیه قدرت این زلزله در مقیاس 8 ریشتر تخمین زدند. با اینحال می دانستند که خطر این زلزله بسیار جدی است. بعدا فهمیدند که 9 ریشتر است یعنی صد بار قدرتمندتر. اما از همان ابتدا معلوم بود که بدلیل وقوع زلزله در عمق اقیانوس، بروز سونامی یک احتمال قوی است. نیم ساعت پس از زلزله ( حدود 20 دقیقه تا یکساعت قبل از اینکه اولین موج به خشکی اصابت کرد) آنان اعلام خطر در مورد وقوع سونامی را مخابره کردند. در حالیکه هنوز نمی دانستند آیا واقعا سونامی رخ داده یا بزرگی اش چقدر است. زمانیکه آنها قدرت واقعی زلزله را فهمیدند، تمام وجودشان از وحشت حادثه ای که در شرف وقوع است به لرزه در آمد. با اصابت اولین امواج غول پیکر به شمال غربی سوماترا، دانشمندان دست بکار محاسبات ریاضی شدند و ابعاد مسئله را پیش بینی کردند. اما دیگر بسیار دیر شده بود.

وقتی واقعه شوم سر رسید دانشمندان فهمیدند که اسیر آزمایشگاههایشان هستند و دیوارهای آن اجازه نمی دهد صدای فریادشان به گوش کسی برسد. آنها گزارش اوضاع را به افراد بالاتر و مافوق خود دادند. اینکه مافوق های آنان چه کردند هنوز معلوم نیست. دانشمندان به ارتش نیز گزارش دادند و به همکاران خود در اقصی نقاط جهان ای میل ها و فکسها و اس ام اس ها را روانه کردند.می توانید حدس بزنید که چگونه با استیصال و یاس اشک می ریختند.

بله این فاجعه طبیعی بطرز اجتناب ناپذیری مهلک بود. اما از کشته ها پشته ساخته شد زیرا بر سر مردمی خراب شد که پیشاپیش در مرز مرگ و زندگی می زیستند. فجایع مشابه در پایتخت کشورهای امپریالیستی نیز می تواند رخ دهد و موجب مرگ و میر وحشتناک شود. اما این فاجعه یک مشخصه داشت و آن اینکه ضربت را در منطقه ای وارد آورد که مردم در محرومیت و فقر قرار دارند و همین مسئله نقش تعیین کننده را در گسترش ابعاد فاجعه داشت. سوماترا اولین مکانی بود که ابتدا طعمه زلزله شد و بعد سونامی کشتار را ادامه داد. گفته می شود دو سوم قربانیان این فاجعه در در نوک شمالی جزیره سوماترا اسکان داشتند. استان آچه در سوماترا آنچنان ویران شده که نه از هوا و نه از زمین دیگر قابل تشخیص نیست. اکثر مناطق پایتخت این منطقه که باندا آچه نام دارد با خاک یکسان شده است. بسیاری از شهرها و قصبات بالکل ناپدید شده اند. افرادی که بررسی های هوائی انجام داده اند می گویند در سراسر آنجا اثری از زندگی دیگر نیست مگر در چند مکان کوچک. بررسی این مسئله که مردم آن مناطق چگونه میزیستند و روز و شب را می گذراندند، در چه محلهائی، در چه نوع خانه هائی بودند و چه بر سرشان آمده، خارج از قدرت این قلم است. اما یک چیز روشن است. سوماترا روی یک خط زلزله ژئولوژیک قرار دارد و خطر وقوع زلزله در این منطقه برای آنان که علاقه ای به فهم آن دارند، واضح بود. آچه تحت اشغال 40 هزار سرباز ارتش اندونزی است. بله، این منطقه با ارزش تر از آن است که به مردم بومی اش واگذار شود! این 40 هزار نفر در آنجا مستقر بودند که از تاسیسات گاز مایع طبیعی و میدان گاز شرکت اکسون موبیل آمریکائی حراست کنند. بعضی از خبرنگاران می گویند که به دولت اندونزی در مورد خطر وقوع سونامی هشدار داده شده بود. در مورد اینکه تا چه حد می شد جان انسانها را نجات داد بحث است اما هیچ کس منکر نیست که حداقل هزاران نفر را می شد نجات داد.

دو ساعت طول کشید تا موج سونامی به سیری لانکا برسد. به لحاظ شدت خرابی سیری لانکا دومین کشور بود. طبق گزارشات، یک دانشمند آمریکائی در سیری لانکا وقوع حادثه را به سفارت آمریکا اطلاع داده بود. دیپلمات آمریکائی در این محاوره تلفنی چه گفت و سفارت آمریکا به رغم آگاهی از وقوع چنین مصیبتی چه کرد؟

طبق گزارشات چند روزنامه، به دولت تایلند هشدار داده شده بود. اما اخیرا گفته شده که دولت تایلند از بیم آنکه مبادا این هشدار غیر واقعی باشد آن را از مردم تایلند پنهان نمود تا مبادا به صنعت توریسم کشور لطمه ای بخورد. هر چند که بعد از وقوع این مصیبت ارتش تایلند فراخوانده شد اما دولت تایلند در 3 ژانویه 10 هزار سرباز را برای ماموریت ضد شورشی به استان های جنوبی در مرز کشور مالزی فرستاد.

امواج دریا به جزایر آندمان و نیکوبار از توابع کشور هند نیز حمله کرد. این شهرها در نزدیکی سوماترا و تایلند قرار دارند. این مجمع الجزایر کوچک که تپه های کم ارتفاع آن قله کوه های زیر اعماق آب می باشند از سرزمین اصلی هند بسیار دورند. علاقه دولت هند به این مجمع الجزایر صرفا بخاطر موقعیت سوق الجیشی آنهاست که اهمیت نظامی دارد. به یک کلام این مناطق در خدمت منافع توسعه طلبانه دولت هند می باشند. جزیره نیکوبار منحصرا یک پادگان نظامی دریائی است و دولت هند سراسر این مجمع الجزایر را منطقه ای نظامی اعلام نموده و مردم خارج از این منطقه کاملا ممنوع الورود می باشند.

حدودا سه یا چهار ساعت طول کشید تا سونامی به ایالت تامیل نادو در جنوب هند رسید. در اینجا نیز هشداری به مردم در مورد امواجی که سوماترا را به کام مرگ کشید و در حرکت و پیشروی بسوی کشتن هزاران نفر دیگر در این ایالت بود، داده نشد. امواج سونامی ده ساعت بعد به غرب آفریقا رسید و این زمان برای اینکه تمام مردم جهان از آن باخبر شوند، کافی بود. با این وصف هیچ قدرتی حتا انگشت بلند نکرد. دست اندر کاران حکومتی کوچکترین حرکتی برای آگاهی مردم انجام ندادند.
تنها جزیره اقیانوس هند که بدون کوچکترین صدمه و غرامتی دست نخورده باقی ماند جزیره دیه گو گارسیا است. این جا مستعمره بریتانیا و در اجاره آمریکا می باشد. دیه گو گارسیا یکی از مهمترین پادگانهای نظامی آمریکاست. آمریکا از اینجا برای سلطه بر اقیانوس هند و تسلط بر پهنه آسمان های این منطقه از افغانستان تا عراق، استفاده می کند. همان امواجی که هزاران نفر را در سواحل غرب آفریقا کشت، نتوانست در این جزیره سونامی ایجاد کند زیرا این جزیره در آبهای بسیار عمیق قرار دارد. طبق گزارشات خبری، سران نظامی این جزیره هشدار وقوع سونامی را دریافت کرده بودند. اما با این اطلاعات چه کردند؟ این اطلاعات در شرایطی که جان ده ها هزار نفر در کشورهای مختلف در خطر بود، برای چه مقاصدی استفاده شد؟

نفرت انگیزتر (و متاسفانه ساده فهم ترین) فاکت این فاجعه آن است که سونامی از نظر مالی لطمات زیادی وارد نیاورد! خبرگزاری رویتر در روز 31 دسامبر با اقتصاد دانانی مصاحبه کرده و از قول آنان نوشته است که کل هزینه مالی این فاجعه از لحاظ خرابی ساختمان ها بالغ بر 14 میلیارد دلار است. یعنی حدود یک دهم خسارات وارده در زلزله شهر کوب در ژاپن در سال 1992 که 6400 نفر کشته برجای گذاشت و معادل نصف لطمات مالی توفان آندرو که در سال 1992 در آمریکا رخ داد و تنها 50 کشته برجای گذاشت. کمپانی مونیخ ری که بزرگترین کمپانی بیمه مجدد در جهان است و کمپانی های بیمه دیگر را در مقابل خطر ضرر هنگفت و غیر منتظره بیمه می کند، یک نفس راحت کشید! این کمپانی اعلام کرد که ضرر مشتریانش (یعنی شرکتهای بیمه دیگر) بسیار ناچیز بود. در واقع این اقتصاد دانان می گویند از دست دادن بیش از 150 هزار انسان و آواره و بی چیز شدن 5 میلیون نفر، تاثیر چندانی بر اقتصاد جهان نداشت زیرا آنهائی که مردند، صرفا در جدال برای بخور و نمیر بودند و بخش مهمی از اقتصاد جهان را تشکیل نمی دادند. یک اقتصاد دان بانکی اهل استرالیا مسئله را چنین تشریح می کند: « اکثر خسارت (البته اگر میزان مرگ و میر را کنار بگذاریم) به اهالی اینجا وارد شده است. هر چند برای مردم ضرری بغایت جبران ناپذیر است. اما تاثیر زیادی روی کاهش ظرفیت تولید ندارد. البته به استثنای صنعت توریسم تایلند.»

بله بازارهای سهام جهان لطمات انسانی را ثبت نمی کنند!

منطق سرمایه داری این است که "بهترین را بر روی بهترین ها بنا می کند". به زبان دیگر، توسعه زمانی کارآمد و موثر و سود آور است که در مناطق پیشرفته تر و تکامل یافته تر، و میان کشورهای پیشرفته تر و تکامل یافته تر، انجام شود. نظام سرمایه داری بر پایه نابرابری رونق و شکوفائی می یابد و این نابرابری ها را تشدید می کند؛ این نابرابری ها تعداد تلفات حاصل از بلایای طبیعی را چندین و چند برابر می کند. ممکنست در آینده وعده های توخالی به واقعیت تبدیل شود و در اقیانوس هند سیستم آژیر خطر دریائی نیز برقرار شود اما این سیستم آژیر خطر عامل عمده این گونه تراژدی ها را از بین نمی برد. عامل عمده همانا توسعه نابرابر و ستمگری سیاسی است که الزاما جفت توسعه ناموزون است و آنرا تقویت می کند.

خلاصه کنیم، مشکل پایه ای مشکل مربوط به انسان است و در روابط میان مردم، بخصوص روابط مالکیت، نهفته است. در چارچوب این روابط، سرمایه امپریالیستی تمام کشورهای جهان را تابع خود می کند و آنها را طوری سازمان دهی می کند که در خدمت منافع انگلی معدودی که پایگاهشان در متروپلهای امپریالیستی است، قرار گیرند. در این نظام روابط فردی و جمعی میان انسانها طوری است که حرف اول و آخر را سود می زند و همه چیز طبق محاسبات بیرحمانه پولی، بر طبق سیاست حفظ این نظام جنایتکار، و بر طبق منافع کشوری که اکنون می خواهد بر تمام کره خاکی حکومت کند، یعنی ایالات متحده آمریکا، انجام می شود.

بلایای طبیعتی همیشه قابل پیش بینی نیستند. اما زمانیکه عالیترین معیار ارزشی یک جامعه حفظ زندگی انسان و برآورد کردن نیازهای انسان نباشد، آنگاه وقوع تراژدی ها تضمین شده است. یکی از خشم آورترین ابعاد این تراژدی و آنچه مستلزم تحقیق بیشتر است، این که چگونه این نظام حرص و آز و سود و دولتهای مربوطه اش، بخصوص ارتشهای این دولتها که در همه کشورهای بلادیده حی و حاضرند، بجای خدمت به مردم و تکیه بر مردم (کاری که فقط از عهده یک دولت انقلابی بر می آید) در مقابل مردم ایستادند و حتا علیه آنان زور بکار بردند.

نظام سرمایه داری میان دانشمندان و هدف آزمون های علمی آنها یک دیوار درست کرده است. این نظام باعث اسارت این دانشمندان شد بطوریکه نه راه به بالائی ها داشتند و نه پائینی ها. گوش مقامات بالا در مقابل تقاضاهای آنان کر بود و با پائینی ها هم ارتباط نداشتند که بخواهند علم و نتایج آزمونهای علمی خود را بدستشان برسانند. هیچ رادیوئی نسبت به وقوع فاجعه اعلام خطر نکرد. حتا کمترین آموزش عمومی بر سر این موضوع می توانست جان ده ها هزار نفر را نجات دهد. در سونامی قبل، معلم یکی از جزایر اقیانوس آرام مشاهده کرد که آب دریا به یکباره عقب رفت. با مشاهده این مسئله فورا دانش آموزان را از مدرسه بیرون برد و به جای امنی رساند. تمام مدرسه از بین رفت اما همه دانش آموزان نجات یافتند زیرا وی در مورد تشخیص خطر آموزش دیده بود. چرا چنین دانشی تبدیل به دانش عموم در سراسر اقیانوس هند، جائی که مردم در معرض خطر دائم هستند نشده بود؟ چرا این مردم هیچ درکی از علائم خطر سونامی نداشتند؟

به یقین این واقعه دردناک به دانشمندان علوم فیزیک و روشنفکران علوم اجتماعی و فعالین سیاسی انگیزه خواهد داد که تحقیقات زیادی در مورد تمام موضوعات مورد بحث، بطور خاص و عمیق، انجام دهند. این واقعه به آنها نیرو خواهد داد که این آگاهی را به میان توده ها ببرند زیرا یکی از درسهای تلخ این فاجعه این است که اگر دانش بشری در دست امپریالیستها و نوکران آنها بماند و به میان مردم برده نشود، اگر علم بر طبق منافع اکثریت بشریت پیش برده نشود و در اختیار خود مردم گذاشته نشود، آنگاه مردم در ابعاد غول آسائی کشتار خواهند شد. حتا در پرتو علم و دانش محدود کنونی می توان گفت که ابعاد این کشتارها آنچنان خواهد بود که خارج از تاب و طاقت افراد بشر باشد. از سوی دیگر، هر چه بیشتر حقایق مربوط به این فاجعه، اینکه چه اتفاقی افتاد و چرا اینطور شد به مردم گفته شود آنگاه اهداف مبارزات انقلابی روشن تر و قوی تر خواهد شد: هدف مبارزه انقلابی ایجاد آن چنان جامعه ای که با قدرت خود زنجیرهائی را که پتانسیل واقعی بشریت را به اسارت در آورده درهم شکند و روابط مردم با یکدیگر و مردم با طبیعت را از بیخ و بن دگرگون کند. سیر تکامل و پیشرفت جامعه بشری نیز مانند آن تخته سنگ ته اقیانوس هند، گیر کرده است. باید توسط انقلاب آن را آزاد کرد. در تاریخ گذشته و معاصر، رژیمهای زیادی بعد از رخداد فاجعه های طبیعی سقوط کرده اند. امپریالیستها بر حسب منافعشان گاه به طبیعت تجاوز می کنند و گاه آن را نادیده می گیرند. به انسان ها نیز همینطور می نگرند. آنان شایسته حکومت کردن نیستند.

لینک منبع

فعلن هیچ دیدگاهی برای "آیا کشتار وسیع سونامی غیرقابل اجتناب بود؟ چرا سیستم خبر رسانی نبود؟"